من توی زندگی شخصی ام بارها عاشق شده ام. عاشق شدنم همواره همراه با اندوه و درد خواستن بوده. حالا ولی توی چهل سالگی یاد گرفته ام عاشق شدن را به دوست داشتن تبدیل کنم. چون دوام دوست داشتن بیشتر از عاشق شدن است. مهم تر آنکه در دوست داشتن شیرینی و شادی هست و در عاشق شدن اندوه و رنج. به هرحال عاشق شدن و دوست داشتن جزو مهمی از سرشت آدمیزاد است و اگر کسی توی زندگی این دو ویژگی را نداشته باشد باید شدیدا به خودش شک کند.


- دیروز قراری با یکی از دوستان نویسنده داشتم. سه ساعتی با هم بودیم. خوش گذشت. هوا خیلی آلوده بود. نیم ساعتی را در محوطه ی باز گذراندیم. زمانی که به خانه برگشتم سرم گیج می رفت و حال تهوع داشتم. همه اش به خاطر آلودگی. یکی دو تا از آشنایان هم دچار آلرژی شدید تنفسی شده اند. خدا به خیر بگذراند.

- کتاب جدیدم همه چیزی آماده است. از ویرایش متن تا طرح روی جلد و مجوزش. ولی شوربختانه به خاطر نوسان بی ضابطه ی قیمت کاغذ هنوز در صف چاپ مانده است. امیدوارم به زدی تکلیفش روشن شود. اوضاع نشر و کتاب و از همه مهم تر نویسنده جماعت در کشور بسیار وخیم است. خدا این را هم به خیر بگذراند.

- امروز بعد از دو هفته بیماری کمی انرژی گرفتم. حالم خیلی بهتر است. امیدوارم از فردا شنبه دوباره روال کارها را توی دستم بگیرم. خدایا به امید تو.


ایبنا در گزارشی به معرفی شش نامزد بخش رمان و داستان بلند دوازدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،‌ هیات داوران بخش «داستان بلند و رمان» دوازدهمین دوره‌ جایزه‌ ادبی جلال آل‌احمد، اسامی شش نامزد راه‌یافته به مرحله نهایی این بخش را اعلام کرد که بر این اساس «بی‌کرانگی» به قلم مهدی ابراهیمی لامع از نشر نیماژ، «دور زدن در خیابان یکطرفه» به قلم محمدرضا مرزوقی از نشر ثالث، «روزها و رویاها» به قلم پیام یزدانجو از نشر چشمه، «فوران» به قلم قباد آذرآیین از انتشارات هیلا، «ما را با برف نوشته‌اند» به قلم نسیم توسلی از انتشارات آگه و «وضعیت بی‌عاری» به قلم حامد جلالی از انتشارات شهرستان ادب معرفی شدند. این شش اثر به داوری شهریار عباسی، هادی خورشاهیان و احسان رضایی به مرحله نهایی داوری دوازدهمین دوره‌ جایزه‌ ادبی جلال آل‌احمد راه پیدا کرده‌اند. در ادامه به معرفی این شش رمان می‌پردازیم.

«بی‌کرانگی»/ رمانی در پاسداشت زبان فارسی
«بی‌کرانگی» رمانی است درباره دو همسایه دیوار به دیوار به نام‌های سالاری و کیانی در منطقه شمیران تهران. این دو خانواده پس از سال‌ها همزیستی و رفت و آمد دوستانه، ناگهان به سبب رویدادی پیش‌بینی نشده که چیزی جز دلبستگی فرزندانشان به هم نیست، تصمیم به قطع ارتباط با یکدیگر می‌گیرند. این رمان زندگی همزمان انسان‌هایی را روایت می‌کند که برای رسیدن به خوشبختی و نگهداری از آن ناچارند هر از چندی با سرنوشت و فراز و فرودهای آن رویارویی کنند. این رویارویی کم و بیش در طول رمان ادامه می‌یابد و سرانجام مخاطب را به همراه یکی از شخصیت‌ها وارد جهانی ناشناخته و شگفت‌انگیز می‌کند؛ جهانی نو و آرمانی که ریشه در زمین خاکی آرزوها و کهن‌الگوها دارد. این رمان با نگاهی نو به زبان فارسی و فرهنگ بومی ایران به نگارش درآمده است.

«بی‌کرانگی» از هشت شخصیت اصلی تشکیل شده است و مخاطب در این اثر با شخصیت‌هایی روبه‌رو است که از نظر سنی بین 3 تا 80 سال دارند. هر کدام از شخصیت‌های این رمان دغدغه‌های متفاوتی را دنبال می‌کنند. یکی از ویژگی‌های بارز این رمان زبان آن است؛ چراکه در نگارش این اثر از کلمات فارسی استفاده شده و می‌توانم گفت که حدود 95 درصد از واژه‌های این کتاب فارسی است. زاویه دید این رمان «سوم شخص نمایشی»‌ است. یعنی مانند دوربین عمل می‌کند و همه چیز را با جزئیات توضیح می‌‌دهد، اما دست به قضاوت نمی‌زند. «بی‌کرانگی» به قلم مهدی ابراهیمی لامع در 440 صفحه از سوی نشر نیماژ منتشر شده است.

متن کامل خبر و معرفی سایر آثار را در آدرس زیر بخوانید:

نگاهی-نامزدهای-بخش-رمان-جایزه-جلال/http://www.ibna.ir/fa/doc/report/283911


امروز اتفاقی نگاهم به سرانه ی مطالعه کشورهای جهان افتاد. تصمیم گرفتم فقط میزان سرانه ی مطالعه کشورهای آسیایی را اینجا بنویسم تا در آغاز کار خودمان را با کشورهای هم قاره ی خودمان بسنجیم. اروپا و آمریکا بماند به جای خود. این اعداد میزان سرانه مطالعه در یک هفته را نشان می دهند:

- هند: 10/42 ساعت در هفته

- تایلند: 9/24

- چین: 8

- فیلیپین: 7/36

- قزاقستان: 7/24

- عربستان: 6/48

- هنگ کنگ: 6/42

- اندونزی: 6

- ترکیه: 5/54

- تایوان: 5

- ژاپن: 4/06

- کره: 3/06

.

.

.

- ایران: 1/30 (طبق آخرین آمار)

پ.ن: میزان پیشرفت هر کشوری ارتباطی مستقیم با میزان سرانه ی مطالعه آن کشور دارد. خودمان و کودکانمان را به مطالعه کتابهای گوناگون عادت دهیم.

 

 


بعد از مدتها امروز رفتم سری به خیابان انقلاب زدم و یکی دو ساعتی به هوای ن کتاب پیاده روی کرم. خوشبختانه کتابهایی را که می خواستم زود پیدا کردم و مشان. در چند ماه گذشته ضلع شرقی خیابان انقلاب کم کم از کتابی ها خالی شده و به جایشان انواع رستوران و فست فود و بستنی و فالوده و معجون ی باز شده است. چند مغازه ی آش و حلیم و پیراشکی ی هم کنارشان! این روند کم کم دارد سرعت بیشتری هم می گیرد.
امروز به خاطر یک بیماری ساده مجبور شدم کلی آزمایش بدهم و هزینه کنم. در آخرین آزمایش وقتی روی صندلی منتظر نوبتم نشسته بودم، پیرمردی وارد مطب شد و بی آنکه فاصله ی اجتماعی و بهداشتی را رعایت کند صاف کنار من نشست. به ثانیه نکشید که بوی تند و زننده ی سیگارش توی بینی ام پیچید، بعد کم کم حس کردم همه ی بدنم بوی سیگار گرفته، چون همه ی بدن پیرمرد و حتا نفسش بوی سیگار می داد. این را نوشتم تا بگویم آدمهای زیادی هستند که به خاطر رعایت نکردن یک چیز ساده به سادگی می
پنج شنبه قرار گذاشتیم برویم کوه. دمدمای ساعت شش و نیم از خانه بیرون زدیم و خودمان را رساندیم به پارک جمشیدیه. بعد حدود نیم ساعت برای پیدا کردن جای پارک معطل شدیم. بعد هم به پیشنهاد همراهم، بر خلاف همیشه، از راه اصلی بیرون آمدیم تا مثلا خیر سرمان راه جدیدی را برای بالا رفتن از کوه کشف کنیم. ولی بعد از نیم ساعت پیاده روی پرفشار و خسته کننده تازه فهمیدیم که راه را اشتباهی رفته ایم و باید برگردیم! خلاصه برگشتیم و این بار خودمان را به راه اصلی انداختیم.
شوربختانه در زمینه ی نقد ادبی آنچه که در دهه های گذشته در این سرزمین رخ داده است، در اغلب موارد، تقلید ناشیانه، سطحی و هرازگاه کورکورانه از شیوه های نقد ادبی غربی بوده است. امروزه آنچه که از آن با عنوان نقد ادبی یاد می کنند، در اغلب موارد، تکرار و تقلید صرف از شیوه ها و روش های ارائه شده در کتابهای ترجمه شده ی نقد ادبی غربی است که به طور روشن و آشکار کارکرد و تاثیری در پیشرفت و اصلاح داستان نویسی ایران نداشته است.
ظاهر زیبا بسیار خوب و دوست داشتنی است. ولی مهمتر از آن زیبایی درونی و باطنی آدمهاست. باور کنید این حرف اصلا شعار نیست. چه بسیار آدمهایی را دیده ام که مثل طاووس ظاهری زیبا داشته اند، ولی بلد نبودند دو کلمه حرف حساب و درست بزنند. و چه بسیار آدمهایی که چهره شان معمولی و عادی بوده، ولی صفای درونشان آنقدر جاذبه داشته که هنوز با فکر کردن به آنها و یادآوریشان در خیالم، حالم خوب می شود. و البته که اغلب ما آدمها گرفتار زیبایی ظاهری هستیم و بی توجه به زیبایی
دو کتاب «غرب چگونه غرب شد؟» و «ما چگونه ما شدیم؟» نوشته دکتر صادق زیباکلام است که در آنها به دلایل و علت های افول و پسروی شرق و پیشرفت غرب در چند سده ی گذشته می پردازد. هردو کتاب اطلاعات بسیار خوبی درباره ی ایران و کشرهای غربی به مخاطب می دهد و خیلی از مسائلی را که تا به حال نمی دانستیم برای ما روشن و آشکار می کند. اگر علاقه مند به شناخت بیشتر دلیل این عقب ماندگی ها و پیشرفت ها در ایران و کشورهای غربی هستید پیشنهاد می کنم حتما این دو کتاب را بخوانید.
یکی از نقد/مقالاتم که برای کتاب طریق بسمل شدن جناب دولت آبادی نوشته بودم، برگزیده ی نوزدهمین جشنواره کشوری کتاب و رسانه در بخش مقاله و نقد تخصصی شد. امروز غروب با رعایت موازین بهداشتی در اختتامیه حاضر شدم و جایزه و لوح و تندیسم را گرفتم. این دومین باری است که در این جشنواره برگزیده می شوم. راستش بعد از این همه خبر ناامیدکننده و ناگواری که در جامعه وجود دارد، این اولین خبر خوبی بود که در طی چند ماه گذشته دریافت کردم.
مجموعه شعر «پنجره رو وا کنید یک چیزی پیدا کنید» با استقبال و حمایت شما عزیزان به چاپ سوم رسید. این اشعار مخصوص خردسالان 2 تا 6 است و شعرهای کوتاه و شیرین درباره ی میوه ها، غذاها، حیوانات و طبیعت با تصویرپردازی و کیفیت عالی دارد. پیش از این نظرات مثبت بسیاری از شما بزرگواران مادران و پدران و کودکان عزیز دریافت کرده بودم. خوشالم از خوشحالی کودکان این سرزمین و سپاسگزارم از همه ی آنهایی که حمایت کردند.
درست نیست وقتی طیف وسیعی از مردم از حداقل امکانات و رفاه و آزادی محروم هستند، بیایم اینجا و درباره چیزهای کم ارزش دیگر مطلب بگذارم و فکر مخاطب را گمراه کنم. الان برای جامعه ی ما کار مناسب، رفاه عمومی، شایسته سالاری، برکناری مسئولان نالایق، آزادی های مدنی و اتحاد ملی ضروری است، به غیر از این به چیز دیگری فکر نکنید. فعلا مطلبی در اینجا نخواهم گذاشت، تا به چیز دیگری فکر نکنید.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش ثبت شرکت و ثبت برند با معرفی منابع مختلف webgardlink دانستنی های پلاستیک rezabarati CESARFEED نیمه ماه بهترین کالاها شاه لیر دل میگه